زیبایی ات را به رخ فصل ها بکش 

وقای کوچه هارا پر می کنی از برگ های زردت 

جانم تهی میشود از هرچه غم است 

قدم هایم را روانه خش خش برگ هایت میکنم 

وقتی تلالو آفتاب رنگی دگر می بخشد 

بر کالبد این برگ ها

تازه زندگی را درک میکنم 

تازه میفهمم که عشق پاییز است و بس 

و آذر.

و آذری که می آید و قدم می گذارد بر روح خسته من 

تا زندگی را بار دیگر 

به من هدیه کند 

دلم را به قدم هایم در کوچه ها خوش میکنم 

انگار خدا هم با من هم قدم میشود 

پاییز که می آید 

خدا را بیشتر از همیشه 

احساس می کنم 

درود بر تو ای پادشاه فصل ها 

پاییز.


من شبیه هیچکس نیستم من شبیه دلتنگی های بی گدار شبانه ام شبیه سوسوی ستاره ای مغموم که رنگ رخسارش خبر میدهد ز راز درونش من شبیه دردکشیدن های پنجره رو به کوچه ای هستم که انتظار چشمانش را بی سو کرده است من شبیه هیچکس نیستم من شبیه نفس های غمگین دخترکی هستم که در تاریکی شب دلش قصه هزار و یک شب را می خواهد من بغض های سرخورده ای هستم که چنگ میزند به گلوی آدمکی تنها که کاش میشکست این بغض های دردآمیز من شبیه روشنی نیستم من خاموشم شبیه تاریکی شبیه کوچه های ترسناک بی
چه خالصانه عشقت را میپرستم و چه بی رحمانه تو مرا در ناکامی مطلق به انتظار میگذاری دلم را به زندانی عشقی بی رحمانه کشانده ام و تو از در بند کشیدنم چه لذتی می بری مرا به دلتنگی شبانه محکومم کردی و صدای بغض های در سکوتم را هرگز نشنیدی تو را با همه بی رحمانگیت چه عاشقانه دوست میدارم این عشق تقدیم تو باد
می نویسم باران کوچه لبریز شود از نفس هق هق ابر مینویسم رفتن بنشیند شاید در دلم اندکی صبر مینویسم گریه که به چشمان دلم چنگ زند مینویسم دیدار تا که شاید روزی سر به دل تنگ زند حال این شعر کمی دلگیر است تو بیا شادش کن خانه ام ویران شد برسان خود را آبادش کن به شب غمگینم رنگ عشقت را زن تو مخوان باز دیگر ز غم این رفتن حال این شعر کمی دلگیر است
صدایم در گلو خفه شد زمستان بود و هوا بس ناجوانمردانه سرد ابر از باران گریزی نداشت برف نیامده رفته بود هوا خوب نبود همین کافی بود برای زمستانی سرد اینجا ردپا زود گول میزند انگار همه شبیه هم شده اند حرفی نمانده بود نمیدانم شاید مانده بود و برای جاری شدن بر لب تعجیلی نداشت خواستم پشت پنجره فقط نظاره گر باشم آدم ها را ببینم هوای سوز دار زمستان را ببینم قهوه ام یخ زده بود هیچکس ،هیچکس را نمیشناخت همه در خودشان غرق بودند انگار فقط میخواستند از سرما فرار کنند و

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه هزارپیچ مرکز خرید پیچ و مهره جاست استار وبلاگی پر از مطالب مفید و آموزنده ساختمان ساز شرکت پرسناژ پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان های نتورک